بازباران...
بازباران بی ترانه بازباران باتمام بی کسی های شبانه
می خورد برطفل تنها می چکد برفرش خانه بازمی آید صدای چک چک غم بازماتم،من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده نمی دانم،نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست؟ نمی فهمم چرامردم نمی فهمند که آن کودک که زیرشلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست؟ کجای اشک یک بابا،که سقفی ازگل وآهن به روی همسروپروانه های مرده اش آرام میبارد کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟نمی دانم،نمی فهمم نمی دانم چرامردم نمی دانند که باران عشق تنها نیست یادآرم روزباران را یادآرم مادرم درکنج باران مرد کودکی10ساله بودم می دویدم زیرباران بشنوازمن که باران هست زیبا ازبرای مردم زیبای بالادست ها وباران من تودردوغم دارد خداهم خوب می داند خداهم خوب میداند که این عدل زمینی،عدل کم دارد خداهم خوب می داند مردم مناطق زلزله زده آذربایجان،چشم به راه کمک های مردمی... نظرات شما عزیزان: تینا
ساعت14:13---18 آبان 1391
ادم اشکش در میاد واقعا غم انگیزهپاسخ:بله همینطوره،مصیبت بزرگی بود
بنام خدا
باسلام و تحیات مراتب قدردانی خود را از شعر فاخرتان که دربرگیرنده بخشی از درد و رنج هم زبانان عزیزم می باشد را دارم.
chokh saghol ki khabar lari yazisan alarin aghrimasin
ساعت9:04---25 مهر 1391
سلام دادش مهدی،آدم قلبش میگیره وقتی این جور صحنه هارومیبینه،بازم از زلزله زده ها خبر بزار پاسخ:سلام خواهرائلقار،ممنون سرمیزنی ، امیدوارم شرایط بهتربشه برای زلزله زده ها،ببخشید اشتباهی قسمتی ازنظرتون رفت دوباره نوشتم
|+| نوشته شده توسط سولدوزلو در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:مناطق زلزله زده آذربایجان,ندای آذربایجان,کمک های مردمی,آذربایجان,کودکان زلزله زده,ندای آذربایجان, و ساعت
|
|