دییشیلمز صفت

دییشیلمز صفت
وبسايت خبري تحليلي نداي آذربايجان

دییشیلمز صفت

دییشیلمز صفت

بیر کیمسه یا بیر زادین دئیشیلمز حابئله بیر یوللوق چئشیتده یییه اولدوغو صفته دییشیلمز صفت دئییلیر.

دئییشیلمز صفتی گوسترن بونلاردیر:

(چی) آددان سونرا گلیر: داشچی، اؤدچو، سوچو.

(ایجی) دؤرد چئشیتده ائتگی نین کؤکوندن سونرا گلیر: اوخوجو، سؤروجو، یازیجی، دئییجی.

(ماز، مز) ائتگی نین کؤکوندن سونرا گلیر: سولماز، بیلینمز، قانماز، دؤنمز.

( آر، ار) ائتگی نین کؤکوندن سونرا گلیر: باخار، یاشار، گولر، بیرلر.

(آق، اک) ائتگی نین کؤکوندن سونرا گلیر: قورخاق، آخساق، حورکک، سوله ک.

قایناق: سؤزلوک، داشقین، تبریز، یاران یائیملاماسی، 1374




ویژگی های زبان ترکی ومقایسه ای کوتاه بافارسی


خلاصه شده از رساله (مقایسة اللغتین)
تالیف دکتر جواد هیئت

متأسفانه در دوران پهلوی،به پیروی از افکار ملی گرایانه افراطی و شوونیستی بیش از نیم قرن در این باب سیاست جبر و تحمیل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه کتاب تورکی جلوگیری به عمل آمد و زبان فارسی هم بصورت زبان انحصاری دولتی و تحمیلی در آمد!در نتیجه این سو ء تدبیر و انحصار طلبی و سیاست زور گویی،زبانهای غیر فارسی مردم ایران،بویژه تورکی رسما" ممنوع شد.البته اینگونه رویه و اعمال غیر انسانی و ضد مردمی بدون واکنش نماند و در مردمی که زبانشان ممنوع اعلام شده بود عکس العمل هایی نا مطبوع و گاهی کینه و نفرت برانگیخت و خواه و نا خواه از شیرینی لهجه فارسی هم در مذاق آنها کاسته شد!؟

بعد از سقوط رژیم پهلوی و رفع ممنوعیت دولتی در مدت کوتاهی کتاب و مجله و روزنامه به زبان تورکی چاپ و منتشر شد و دیوانهای شعرای تورکی گو قدیم و جدید تجدید چاپ گردید و زبان تورکی مجددا" ولو بطور نسبی فرصت و میدان هنرنمایی یافت.

در حال حاضر 25 لهجه یا زبان تورکی در مناطق مختلف شوروی سابق،ترکستان شرقی(چین)،ترکیه و بالکان زبان رسمی مردم است و در حدود20 لهجه یا زبان تورکی دارای کتابت و ادبیات کتبی است.

ادبیات شفاهی تورک ها بسیار غنی است و در هر منطقه ضمن ویژگی های عمومی و قدیمی خصوصیات محلی را نیز در بردارد.ادبیات شفاهی تورک زبانان ایران شاید غنی ترین و یا یکی از غنی ترین آنها در نوع خود میباشد.

کتاب ده ده قورقود که داستانهای اقوام اوغوز را بازگو میکند،یکی از قدیمی ترین آثار ادبیات شفاهی است و بطوریکه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانکه از متن کتاب هم بر می آید مهمترین وقایع تاریخی این داستانها در آذربایجان و در قسمت شرقی آناطولی رخ داده و در آن از قهرمانی ها و ویژگی های قومی و قبیله ای مردم این سرزمین سخن رفته است.

طبق آمارهای اخیر در دنیا شش هزار زبان موجود است که نیمی از آنها کمتر از ده هزار و یک چهارم آنها کمتر از یک هزار گویشور دارند و تنها 20 زبان هستند که صدها میلیون نفر بدانها سخن می گویند.زبان شناسان معتقدند که یک زبان به شرطی می تواند زنده بماند که حداقل یک صد هزار نفر گویشور داشته باشد بنابراین بیش از نیمی از زبانهای حاضر در حال نابودی هستند.

اینترنت،حکومتهای ملی در گزینش و تحکیم زبانهای ملی و تضعیف دیگر زبانها نقش مهمی دارند. پیشرفت علمی و صنعتی شدن و روشهای ارتباطی نوین نیز به نابودی زبانها کمک می کند.زبانی که در اینترنت نباشد زبانی است که در دنیای نوین "دیگر وجود ندارد"،این زبان مورد استفاده قرار نمی گیرد و در تجارت هم بکار نمی رود.

در حال حاضر هر سال ده زبان از بین می رود،افق آینده نیز تیره تر به نظر میرسد.برخی چنین پیش بینی کرده اند که 50 تا 90 درصد زبانهای فعلی در این قرن از بین می روند و بدین سبب حفظ آنها امری ضروری به شمار میرود.

مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح میسازد.از یکسو زبانهای ملی یا پر گویشور چگونه در برابر پیشتازی زبان انگلیسی مقابله کنند؟از سوی دیگر،زبانهای فرعی یا محلی چگونه می توانند از خطر نابودی نجات یابند و در جهت توسعه پیش بروند؟

برای حمایت از زبانهای محلی و جلوگیری از نابودی آنها در 10-12 سال اخیر مقامات بین المللی تصمیماتی اتخاذ و قطعنامه هایی صادر کرده اند . از جمله:

در18 دسامبر 1992 مجمع عمومی سازمان بین الملل متحد بیانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های قومی یا ملی،مذهبی و زبانی را به تصویب رساند.این بیانیه کشورها را موظف کرد تا از موجودیت و هویت اقلیتها در داخل مرزهایشان حمایت کنند.از میان حقوق پیش بینی شده برای اشخاص متعلق به اقلیتها عبارتند از:حقوق برخورداری از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شرکت مؤثر در فعالیت های فرهنگی،مذهبی،اجتماعی،اقتصادی و زندگی عمومی و نیز در تصمیم گیریهای مربوط به اقلیتی که به آن متعلق هستند./ اجازه تاسیس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ایجاد ارتباط صلح جویانه و خالی از تبعیض با اعضای گروه خودشان یا دیگر اتباع کشورهای دیگری که با آنها پیوندهای مشترک قومی ، مذهبی و زبانی دارند.این نخستین سند قابل قبول جهانی و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقلیتهاست و از همین رو بر نحوه اجرا و تصویب قوانین ملی کشورها تأثیر خواهد گذاشت.

شباهت و خویشاوندی زبانها از دو نظر بررسی میشود:

1-منشأ زبانها

2-ساختمان و شکل خارجی زبانها(موروفولوژی)

زبان تورکی از نظر منشأ جزو زبانهای اورال-آلتای و یا به بیان صحیحتر،از گروه زبان های آلتائی است.

زبانهای اورال-آلتای به مجموعه زبانهایی گفته میشود که مردمان متکلم به آن زبانها از منطقه بین کوه های اورال-آلتای(در شمال ترکستان)برخاسته و هر گروه در زمانهای مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.

این گروه زبانها شامل زبانهای فنلاند،مجارستان(اورالیک)و زبانهای تورکی،مغولی،منچو و تونقوز(زبانهای آلتائیک)میباشد.

از نظر ساختمان و موروفولوژی زبانها به سه دسته تقسیم میشوند:

1-زبانهای تک هجائی ویاتجریدی :مانند زبان چین جنوب شرقی آسیا.در این زبانها کلمات صرف نمی شوند و پسوند و پیشوند نمی گیرند و تغییر نمی کنند.گرامر منحصر به نحو و ترکیب و ترتیب کلمات است که معانی کلمات را تغییر میدهد.در این زبانها آکان یا استرس(تاکید یا وورغو)،تن صدا و انتو ناسیون یا آهنگ ادای کلمات و جمله بسیار مهم است و معنا را مشخص میکند.در زبان چین تعداد کمی از واژه ها تک هجایی هستند.

2-زبانهای تحلیلی یا صرفی : در این زبانها ریشه کلمات هم ضمن صرف تغییر می نماید مانند:گفتن - می گویم. زبانهای هند و اروپائی و از آن جمله زبان فارسی جزو این گروه می باشند.

3-زبانهای التصاقی یا پسوندی : در این زبانها کلمات جدید و صرف افعال از چسبانیدن پسوندهای مخصوص به ریشه کلمات ایجاد میشود و این مسئله سبب پیدایش لغات جدید و غنای لغوی می گردد.در این زبانها ریشه ثابت و در موقع صرف تغییر نمی یابد.پسوندها تابه آهنگ ریشه بوده و به آسانی از آنها قابل تشخیص اند. زبان تورکی و گروه زبانهای اورال-آلتائی جزو این دسته می باشند.

در زبانهای هند و اروپائی از جمله فارسی پیشوندهای جر(ادات)یا حروف اضافه وجود دارد. در صورتی که در تورکی پیشوند وجود ندارد. مثلا در برابر کلمه ی انترناسیونال (فرانسه)و بین الملل(عربی)،در تورکی میلّتلر آراسی و یا اولوسلار آراسی گفته میشود.یعنی به جای پیشوند ، پسوند بکار میرود،چون در تورکی کلمات از آخر تکامل و توسعه پیدا می کنند.

در زبانهای هند و اروپائی عنصر اصلی(مبتدا و خبر)در بتدا قرار می گیرد و عناصر بعدی با ادات ربط یه شکل حلقه های زنجیر به یکدیگر مربوط میشوند و اگر عناصر بعدی قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمی شود . ولی در تورکی ترتیب عناصر کاملا بر عکس است . یعنی ابتدا باید عناصر ثانوی و فرعی تنظیم و گفته شود،عنصر اصلی، یا فعل هم در آخر قرار می گیرد. مثال در فارسی = من به شیراز رفتم تا دوستم را ببینم که اخیرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.

حال همین مثال در تورکی = آلتی ایل طب اوخویاندان سونرا فرانسادان یئنی قاییدان یولداشیمی گؤرومک اوچون شیرازا گئتدیم.

جی،ال،لویس در دستور خود اجزای جمله تورکی را به ترتیب زیر می شمارد:

1-فاعل2-قید زمان 3- قید مکان 4-مفعول غیر صریح5-مفعول صریح6-قید و هر کلمه ای که معنی فعل را تغییر دهد7-فعل.

هر چیز معین بر غیر معین مقدم است،یعنی اگر مفعول صریح معین باشد بر مغعول غیر صریح غیر معین مقدم میشود.مثال جمله مرتب تورکی چنین است:

نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولارینی اوزو گؤستردی یعنی نقاش روز گذشته در موزه تابلوهای خود را به تماشاچیان خودش نشان داد.

بعلاوه هر عنصری از جمله که به آن بیشتر اهمیت داده شود نزدیک فعل قرار می گیرد.

در صورتی که جمله با فعل ختم نشود جمله معکوس گفته میشود که در محاوره ،شعر و سبکهای خاص به کار میرود.

هماهنگی اصوات:یکی از بارزترین ویژگی های تورکی هماهنگی اصوات است.اصوات یا آواها در زبان به عنوان عناصر بسیط تشکیل دهنده کلمات دارای نقش اساسی هستند در زبان تورکی بین اصوات مختلف ریشه وپسوند هماهنگی موجود است.

هماهنگی اصوات سبب میشود که کلمات تورکی دارای آهنگ خاص بوده و تلفظ صحیح آنها اثر مطبوعی در شنونده ایجاد نماید.

حروف یا صداهای رایج تورکی 32 عددند که از آنها 9صائت و بقیه صامت هستند.

در تورکی بر خلاف فارسی و عربی صدادارها کوتاه اند و به همین علت شعرای تورکی گو در شعر عروضی به اجبار از کلمات فارسی یا عربی استفاده کرده و یا بعضی اوقات صداها را کشیده تلفظ می کنند.وزن عروضی بر خلاف وزن هجایی برای شعر تورکی مناسب نبوده و در شعر معاصر جای سابق خود را از دست داده است.شعر تورکی قبل از پذیرفتن اسلام با وزن هجایی سروده شده و "قوشوق" یا "قوشقی" نامیده میشد.بعد از آنکه بر اثر مهاجرتها تورکان به اعراب و فارسی زبانان نزدیک شدند وزن عروضی آن را از آن اقتباس و به مرور وزن کلاسیک شعر تورکی قرار دادند.با وجود این شعرای خلقی (اوزانها و عاشیقها) اشعار خود(بایاتی ، قوشما و...)را با وزن هجائی سروده اند.

در بررسی مقایسه ای زبانها از چهار نقطه نظر تحقیق میشود:

1-از نظر جمله بندی یا نحو

2-از نظر مورفولوژی یا شکل خارجی و پسوندها

3-از نظر آوائی یا فونتیک(صداها)

اینک درباره لغات و مخصوصا" افعال تورکی در مقایسه با لغات و افعال فارسی توضیحاتی داده میشود.

در این باب امیر علیشیر نوائی در حدود 500سال قبل در کتاب محاکمة اللغتین بحث قابل توجهی نموده و بعنوان مثال یکصد لغت تورکی را که معادل آنها در فارسی نیست مطرح نموده است ،همچنین تعداد زیادی از افعال تورکی را که فارسی ندارد برشمرده است.

نوائی می گوید معادل این کلمات که صد تای آن بعنوان نمونه ذکر شد در فارسی وجود ندارد،بنابراین اگر بخواهیم معانی این کلمات را به فارسی زبانها بفهمانیم ناچار باید به کمک جمله هایی با کمک گرفتن از کلمات عربی متوسل شویم.

لغاتی را که نوائی در کتاب خود بعنوان مثال بکار برده کلمات تورکی جغتائی است و اغلب برای تورک زبانان ایران نا آشناست از اینجهت در این رساله به جای آنها لغات مشابه تورکی آذربایجانی بکار برده شده است.

در این رساله در حدود 1700 کلمه تورکی آذربایجانی درج شده که در فارسی کلمه مستقلی برای آنها بکار نمی رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 کلمه تورکی نقل شده که عینا" در فارسی بکار میرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بیرق،سنجاق و امثال آنها.

در مقایسه دیکسیونرهای تورکی آذربایجانی تورکی ترکیه مشاهده میشود لغاتی که معادلشان در فارسی موجود نیست در دو لهجه تورکی یکی نبوده و در بیش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفی از هر ریشه لغتی 1- 4 کلمه ذکر شده،در صورتیکه در تورکی از یک ریشه تعداد زیادی کلمات ساخته میشود و هر کدام معنی بخصوصی دارند.ضمنا" باید خلطر نشان نمود که در حال حاضر 28 زبان یا لهجه مستقل تورکی وجود دارد که 20 لهجه آن دارای کتابت و ادبیات میباشند و هر کدام دارای لغات مترادف بیش از یک هزار لغت تورکی آذربایجانی می باشند.با این ترتیب معلوم میشود که هزاران کلمه در تورکی موجود است که معادل آنها در زبان فارسی موجود نیست.

در زبان تورکی کلماتی با اختلاف جزئی(نوآنس)در معانی موجود است که در فارسی نیست.مثلا"برای انواع دردها کلمات:

آغری/ آجی/ سیزی/ یانقی/ زوققو/ سانجی/ گؤینه مک/ گیزیلده مک اینجمک، بکار می رود که هر کدام درد بخصوص را بیان می کنند.

آغری معادل درد فارسی است(درد عضوی).

سانجی به درد کولیک احشاء تو خالی گفته میشود مانند قولنج روده،

آجی به درد پرووکه گفته میشود مانند درد در موقع کشیدن دندان.

سیزی به درد خفیف سوزش دار گفته میشود.

یانغی معادل سوزش میباشد.

زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربک انگشتان و امثال آنها.

گؤینه مک دردی است که در دقایق اول سوختگی دیده میشود.

اینجیمک دردر موقع پیچ خوردگی مفاصل و یا درد حاصل از ضربه و سقوط میباشد.

گیزیلده مک درد شبیه گزگز کردن دردناک می باشد.

در فارسی برای تمام حالات فوق لغت درد و یا سوزش بکار می رود.

در تورکی به گریه کردن آغلاماق گفته میشود.ولی این کلمه مترادفهای زیادی دارد که هر کدام حالات مختلف گریه را بیان می کند.مثلا":

آغلامیسماق یعنی بغض کردن و به حالت گریه افتادن بدون اشک ریختن.

بؤزمک به معنی حالت گریه گرفتن کودک.

دولوخسونماق به معنی حالت گریه به خود گرفتن و متأثر شدن بزرگسال و پر شدن چشم از اشک میباشد.

آغلاشماق به معنی گریه دسته جمعی و تعزیه بکار میرود.

هؤنکورمک با صدای بلند گریه کردن و هؤککولده مک گریه با هق هق میباشد.

بوزلاماق با صدای بلند گریه کردن و از سرما لرزیدن میباشد.

ایچین چالماق به معنی از فرط گریه کردن گریه بدون اشک و یا هق هق نمودن است .

کؤیرلمک به معنی حالت گریه دست دادن است.

در تورکی جغتائی اینگره مک و سینگره مک به معنی یواش یواش بطور مخفی گریه کردن و سیقتاماق به معنی زیاد گریه کردن و اؤکورمک به معنی با صدای بلند گریه کردن میباشد.همچنین ییغلاماق به معنی گریه کردن و اینجگیرمک به معنی با صدای نازک گریه کردن است.

در تورکی اوُسانماق به بیزار شدن و به تنگ آمدن می گویند.بیقماق،بئزیکمک،بئزمک و چییریمک هم با اختلاف جزئی همان معنی را میدهد مثلا":چییریمک بیشتر بمعنی زده شدن میباشد.

ترپشمک به معنی تکان خوردن

و ترپتمک به معنی تکان دادن است

ولی چالخالاماق به معنی تکان دادن به منظور سوا کردن(مثلا سوا کردن کره از ماست)،

قاتیشدیرماق به معنی مخلوط کردن

و قاریشدیرماق به معنی به هم زدن با قاشق و غیره .. میباشد.

ییرقالاماق به معنی تکان دادن و جنباندن

و سیلکه له مک به معنی تکان دادن درخت و یا لباس و فرش و امثال آن میبا شد.

در فارسی برای هیچکدام از این تعبیرات لغات مستقل به خصوصی وجود ندارد.

ایمرنمک،قیمسانماق که با اختلاف جزئی به معنی آرزو کردن و هوس کردن و نیسگیل به معنی آرزوی براورده نشده و حسرت میباشد،هیچکدام معادل مستقلی ندارند.

برای دعوا کردن کلمات متعددی بکار می رود که هر کدام شکل و حالت ویژه ای را از دعوا بیان می کنند مانند:

دؤیوشمک:همدیگر را کتک زدن

ووُروشماق:همدیگر را زدن

ساواشماق:با یکدیگر دعوا و جنگ کردن و گلاویز شدن

دیدیشمک:دعوا همراه چنگ زدن همدیگر

چارپیشماق:دعوا و برخورد به یکدیگر،تصادم

دالاشماق:با هم دعوای لفظی کردن

دارتیشماق:با هم مشاجره کردن

چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن

تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همدیگر

بؤغوشماق:دعوا همراه یقه ی همدیگر را گرفتن و خفه کردن

تیپشمک و تیپکلشمک:دعوا همراه لگد انداختن به هم

خیرتدکلشمک یا فیرتیلاقلاشماق:دعوا همراه گلوی همدیگر را گرفتن

سؤیوشمک:همدیگر را دشنام دادن

دیرشمک:دعوا کردن،رو در روی هم ایستادن

بؤغازلاشماق:گلوی همدیگر را گرفتن،رو در روی هم قرار گرفتن،دعوا کردن

چیرپیشماق:زدوخورد

دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن

سؤپورلشمک:گلاویز شدن،در هم آویختن

همچنین برای اینکه بگوئید فلانی از در وارد شد ، بسته به شخصیت فلانی و نحوه ی ورود و مناسب گوینده با وی کلمات زیر بکار میرود:

قاپی دان گلدی(از در آمد،بطور متعارف)

قاپی دان ایچری بویوردولار(از در تشریف فرما شدند)

قاپیدان گیردی(از در وارد شد،بطور خودمانی)

قاپی دان گئچدی(از در گذشت)

قاپی دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)

قاپی دان تپیلدی(از در خودش را به زور تو کرد)

قاپی دان دوروتولدو(از در یواشکی تو آمد)

قاپی دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعنی مجازی)

در تورکی به مرغابی «اؤردک» گفته میشود ولی برای انواع آنها اسامی مختلف بکار میرود.مثلا" به اردک ماده«بورچین» و به اردک نر«سونا» و همچنین «یاشیل باش» گفته میشود

در تورکی برای اسب و اغلب حیوانات اهلی در هر سنی نام مخصوص وجود دارد.مثلا"«قولون»برای اسب نوزاد،«دای» به اسب دوساله و «یولان»به اسب پنج ساله گفته میشود

برای صداهای حیوانات مختلف و عناصر طبیعت لغات ویژه ای بکار میروند مانند:

سو شیریلتیسی:صدای شرشر آب

یارپاق خیشیلتیسی:صدای خش خش برگ

اوت پیچیلدیسی:صدای افتادت باد در سبزه

گؤی گورولتوسو:صدای غرش آسمان

قافلان نریلتیسی:صدای غرش پلنگ

قوش جیویلتیسی:صدای جیک جیک مرغ

اینکلرین بؤیورمه سی:صدای گاوها

شلاله نین چاغلاماسی:صدای ریزش آبشار

همچنین در برابر کلمه«کندن»فارسی شش کلمه تورکی موجود است که هر کدام در محل و مورد خاصی بکار می رود:

قازماق: بمعنی کندن زمین و امثال آن

یولماق:بمعنی کندن مو و کندن از ریشه

سویماق:بمعنی کندن پوست و رازهزنی

اویماق:بمعنی کندن چوب و امثال آن برای منبت کاری و در آوردن چشم بکار میرود.

قوپارماق: برای کندن جزئی از چیزی

قیرتماق:برای کندن و برداشتن جزئی از چیزی و نشگون گرفتن است.

بطوریکه مشاهده میشود در فارسی به جای کلمات مستقل تقلید صداها بطور مکرر بکار میرود.

در تورکی لغات مشابه(اومونیم)یا لغاتی همانند با معانی مختلف بسیار است که در شعر و ادبیات برای جناس و ایهام بکار میرود مانند:آت بمعنی اسب و آت بمعنی بیانداز.

زبان تورکی از نظر لغات برای مفاهیم مجرد بسیار غنی است.افعال تورکی بطوری که خواهیم دید از نظر نوع،وجه و زمان بسیار متنوع میباشد.در نتیجه زبان تورکی برای بیان اندیشه بطور دقیق بسیار مناسب و رساست.

نا گفته نماند با آنکه لغت باعث غنای زبان است ولی غنای زبان بیشتر تابع تحرک و قابلیت لغت سازی،افاده و بیان مفاهیم جدید وغنای مفاهیم مجرد همچنین تنوع بیان قدرت بیان تفرعات و تفاوتهای جزئی(نوآنس)کلام است.

با در نظر گرفتن مراتب فوق، نوائی و بسیاری از شرقشناسان معتقدند که نثر زبان تورکی برای بیان اندیشه و مفاهیم و موضوعات مختلف علمی،فلسفی،اجتماعی و ... رساتر و مناسبتر از زبانهای دیگر است.

مفاهیم و اندیشه هایی را که می توان در تورکی با یک جمله بیان نمود،جملات و شرح مفصلی را در آن زبان ایجاب می نماید.

در زبان یا همان لهجه فارسی واژه های بسیط سخت گرفتار کمبود است زیرا بیشتر آنها به مرور زمانها رها گشته و از یاد رفته است،*واژگان زبان فارسی برای مفاهیم علمی مجهز نیست*، و مترجمان ایرانی بیش از همه این درد جانکاه را احساس می کنند و از این، عذاب می برند.گاه میشود که انسان یک ساعت ،یک روز و حتی یک هفته تمام درباره بهمان تعبیر زبان خارجی می اندیشد،مغز و اعصاب خود را می فرساید و از هم می گسلد و سر انجام نیز راه به جائی نمی بردو خوانندگان هم همواره از مترجمان و ترجمه های فارسی ناخشنودی می نمایند.

افعال:افعال کار ،حرکت و حالت را بیان می کند و عنصر اصلی جمله محسوب میشوند،بطوریکه بدون فعل ،جمله نا تمام و معنی آن نا مفهوم خواهد بود.

زبانهای اورال-آلتائی عموما" و زبان و زبانهای تورکی خصوصا" از نظر افعال غنی هستند بعلاوه دارای انواع،وجوه و زمانهای متعدد و متنوع اند بطوریکه ممکن است مفاهیم و مطالبی را با یک فعل بیان نمود در حالیکه برای بیان همان مفهوم و مطلب در زبانهای دیگر نیاز به جملات مشروح و مفصل می باشد مثلا":اوسانمیشام یعنی من از او به تنگ آمده و بیزار شده ام،خوسانلاشدیق یعنی ما با هم بطور خصوصی درد و دل کردیم،قوجاقلاشدیلار یعنی همدیگر را در آغوش گرفتند و آغلاشدیلار یعنی با همدیگر گریه کردند،گئچیندیریر یعنی اعاشه را تامین می کند و ...

افعال تورکی همه با قاعده اند جز فعل ناقص فراموش شده ی ایمک به معنی بودن که بجای فعل معین بکار میرود.

در خاتمه این مقاله به جا خواهد بود اگر نگاهی مقایسه آمیز هر چند گذرا به چند و چون اصطلاحات و تعبیرات فعلی در زبانهای فارسی و تورکی بیاندازیم.اصطلاحات و تعبیرات فعلی که از آن در اصطلاح لغت شناسی به ترکیبات ثابت فعلی زیان نیز نام برده میشود.یکی از جالبترین و پرمایه ترین شقوق لغوی و ترکیبی زبان در ارائه معانی مجازی و تشبیهی است.

زبان فارسی که در عین حال یکی از زبانهای ترکیبی است و کلمات آن انعطاف زیادی برای تشکیل اصطلاحات و تعبیرات فعلی دارد و از وسعت و شمول زبان تورکی در ایجاد و کاربرد این نوع ترکیبات برخوردار نیست. در زبان تورکی تنها در رابطه با اعضای بدن انسانی از نوع :

باش(سر)،گؤز(چشم)،آغیز(دهان)،آیاق(پا) و امثال آن صدها اصطلاح و تعبیر وجود دارد اینک برای اینکه در این باب نموداری به دست داده باشیم به نقل تعدادی از اصطلاحات وتعبیرات فعلی رایج در زبان تورکی که از یادداشتهای آقای م.ع.فرزانه اقتباس شده در رابطه با کلمه دیل(زبان)بسنده می کنیم:

1-دیل - آغیز ائله مک(دلداری دادن،با لحن ملایم خواستار پوزش شدن،رفع رنجش و کدورت کردن.)

2-دیل آچماق:زبان باز کردن(طفل)،درد خود را باز گفتن،التماس کردن و خواهش کردن

3-دیل بوغازا سالماق:وراجی کردن،پشت سر هم و بدون وقفه حرف زدن.

4-دیل اؤیرتمک:چیزهای ندانسته را یاد دادن،حرف یاد(یکی)دادن،راه و چاه نشان دادن.

5-دیل تاپماق:تفاهم پیدا کردن،جلب رضایت و اعتماد کردن،زبان مشترک یافتن

6-دیل تؤکمک:خواهش و تمنا کردن،اصرار ورزیدن

7-دیل چیخارماق:استهزا کردن،ادای یکی را در آوردن

8-دیل وئرمک:راضی شدن،قبول دادن*دیل وئرمه مک:امکان حرف زدن به دیگری را ندادن

9-دیلده توک بیتمک: از تکرار و بازگویی یک مطلب خسته شدن

10-دیلدن دوشمک:خسته شدن،از پا درآمدن

11-دیلدن سالماق: خسته و درمانده کردن،از پا انداختن

12-دیلدن دوشمه مک:ورد زبان بودن،از یاد نرفتن،فراموش نشدن

13-دیله گتیرمک:یکی را به حرف وا داشتن،کاری را که در حق کسی انجام شده را به زبان راندن

14-دیله توتماق:با حرفهای شیرین یکی را رام کردن،بچه در حال گریه را با زبان ساکت کردن

15-دیله گتیرمه مک:یارای گفتن حرفی را نداشتن،حرفی را که گفتن آن ممکن است نگفتن

16-دیلی آغزینا سیغماماق:خود ستائی کردن،حرفهای گنده گنده گفتن

17-دیلی باتماق:نطقش خاموش شدن

18-دیله گلمک: زبان و شکوه و شکایت گشودن،به ناله و فغان آمدن

19-دیلی قیسا اولماق:به خاطر داشتن قصور،جرأت حرف زدن نداشتن

20-دیلی دولاشماق:حرفها را اشتباه گفتن،در نتیجه اشتباه و یا دستپاچگی حرفها را قاطی کردن

21-دیلی دؤنمه مک:قادر به تلقظ و ادای صحیح حرف نبودن

22-دیلی توتولماق:توان و یارایی گفتن را از دست دادن،به هنگام سخن گفتن لکنت پیدا کردن

23-دیلینه وورماماق:از چشیدن چیزی امتناع کردن

24-دیلیندن دوشمه مک:مرتبا" تکرار کردن،بطور مدام بر زبان داندن

25-دیلیندن قاچیرماق:بی هوا و بی حساب از دهانش در رفتن

26-دیلینی باغلاماق:وادار سکوت کردن

27-دیلینه باغلاماق:به گردنش گذاشتن،حرف بر زبان کسی گذاردن

28-دیلینی بیلمک(باشا دوشمک):از حال و مقالش با خبر شدن،راز دلش را حالی شدن

29-دیلینی قارنینا(دینمز یئرینه)قویماق:از زیاده گویی خودداری کردن،زبان در حلق فرو بردن

30-دیلینی دیشله مک:حرف را نا تمام گذاشتن،در وسط حرف تأمل کردن

31-دیلینی کسمک:به سکوت وا داشتن،جلو حرف یکی را به زور گرفتن

32-دیلینی ساخلاماق:از گفتن چیز خاصی خودداری کردن،سکوت را ترجیح دادن

33-دیلینی ساخلاماماق:در گفتن بی پروائی نشان دادن،حرف زیادی و بی موقع زدن

34-دیللر ازبری اولماق:به دلیل خوشنامی و به زبانها افتادن،ذکر خیر داشتن

35-دیللرده گزمک(دولاشماق):همچون امثال در زبانها گشتن.

36-دیللره دوشمک:ورد زبان خاص و عام شدن،سر زبانها افتادن،شایع شدن.

نتیجه:

زبان تورکی یکی از با قاعده ترین زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا" افعال بسیار غنی است.وجود قانون هم آهنگی اصوات،کلمات تورکی را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتیب خاص داده است.در تورکی علاوه بر اسامی ذات لغات زیادی برای مفاهیم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات مترادفی با اختلاف جزئی در معنی موجود است که میدان قلمفرسائی را وسیعتر و قلم نویسنده را تیزتر و دقیقتر میسازد.

افعال تورکی به قدری وسیع و متنوع اند که در کمتر زبانی نظیر آنها را میتوان یافت.گاهی با یک فعل تورکی اندیشه و مفهومی را میتوان بیان نمود که در زبان فارسی و زبانهای دیگر نیاز به جمله و یا جملاتی پیدا می کند.از طرفی وجود پسوندهای سازنده سبب شده که قابلیت لغت سازی برای بیان مفاهیم مختلف و تعبیرات فعلی بسیار زیاد است.

نحو و ترکیب کلام در تورکی با زبانهای هند و اروپائی متفاوت است. در تورکی عنصر اصلی جمله یعنی فعل اصلی در آخر جمله قرار دارد. زبانهای هند و اروپائی عنصر اصلی جمله در ابتدا قرار می گیرد و عناصر بعدی با ادات ربط بشکل حلقه های زنجیر به یکدیگر مربوط میشوند و اگر عناصر بعدی قطع شوند سازمان جمله ناقص میشود، ولی در تورکی ترتیب عناصر جمله کاملا" بر عکس است یعنی ابتدا باید عناصر ثانوی و فرعی تنظیم و گفته شود و قسمت اصلی در آخر قرار گیرد و از همینجاست که هر نویسنده و یا گوینده تورک زبان نمایان میشود.

 




تئرمين، موختليف پئشه(مسلک) بوداقلارييلا علاقه دار خوصوصي آنلاييشلاري قارشيلايان سؤزلر

تئريمسئل آنلام (تئرمين): علم، صنعت، ورزش(ايدمان- اسپور)، يا دا موختليف پئشه(مسلک) بوداقلارييلا علاقه دار خوصوصي آنلاييشلاري قارشيلايان سؤزلردير.

    نوتا، موسيقي نين آچاري کيميدير.

    رقيب دسته، بير آزدان پنالتي آتيشي ائده جک.

    مارمارا فاي خطي تهلوکه لي سيقناللار وئرير.

    گولشچيميز، فينالدا رقيبيني مغلوب ائتدی.

    رياضيات موعليميميز تاختايا بير دوغرو چکمه ميزي ايسته دي.

    شعيرده عئيني علاوه ائدرين يا دا سؤزلرين تکرارلانماسينا رئديف دئييلير.


قئيد 1: بعضاً بير سؤز گئرچکده تئرمين دئييلکن تئرمين اولاراق ايستيفاده ائديله بيله جگي کيمي، گئرچکده تئرمين اولان بير سؤز ده تئرمينليکدن چيخا بيلر.


    پليس بير حجره داها اورتايا چيخاردي. ( تئرمينليکدن چيخما)

    ماکی بورنو آذربایجانین نين ان شيمال نقطه سيدير. (تئرمينلشم)


قئيد 2: بير سؤز بير چوخ بوداقدا تئرمين اولا بيلر.


    بيتکيني تورپاغا باغلايان کؤکلريدير.

    دؤرد، کؤک خاريجينه ايکي اولاراق چيخار.

    هئچ بير علاوه گؤتورمه ميش سؤزجويه کؤک دئييلير.




اولاما

دیلیمیزده جومله لر اوخونارکن سؤزلرین سونلاریندا اولان سسسیزلر، اؤزلریندن سونرا گلن سؤزلرین ایلک حرفی سسلی ایسه بو سسلییه باغلاناراق اوخونارلار.

ائمانئت_ئشئغین یولاری زیف اولار.

گئنیش_ووایی سئیره بوداق ایدی.

ائلبیسئنین_وتوسو پوزولموش. امنه - تئغئغین یولاری زیف اولار

گئنی - شووایی سئیره بوداق ایدی.

پالتاری - نوتوسو پوزولموش.


بؤیوک سس (مشهور) اویغونلاشماس(ن)ی

هر هانسی بیر سؤزون تورکجه اولوب اولمادیغینی آنلاماق اوچون آختاراجاغیمیز ایلک خوصوصیت بؤیوک مشهور قایداسینا اویغون گلیب اومادیغیدیر.

کیرایه یه گؤتورمک __ کی - ره - لا - ماک __ اینجه سسلی ایله باشلامیش، قالین سسلی ایله بیتمیش. اویغون گلمز

نردیوان __ مئر - دئ - وئن __ بؤیوک مشهور اویغونلاشماسینا خبردار ائت

ایستیثنالار:

سس دییشیکلیگینه اوغرایان سؤزلرده بو قایدا آختاریلماز. (الما - آل/گؤتورمه، آنا - آنا، قارداش - کارداش، هانسی - کانگی...)

بیرلشمیش سؤزلرده بو قایدا آختاریلماز (بؤیوک قارداش، گئجقوندو، باشؤغرئتمئن، جاوان...)

تورکجه یه خاریجی دیللردن گیرن سؤزلرده قایدا آختاریلماز (رئسپوبلیکا، قوناق، آوتوبوس، تئلئویزییا، مسجید...)

-یور، -کئن، -کی، -لئیین، -ایمتیراک، -داش علاوه لرینده بو قایدا آختاریلماز (ئکشیمتیراک، سحر، سونراکی...)

کیچیک سس (مشهور) اویغونلاشماس(ن)ی

سایتلر آغیزیمیزدان چیخیش وضعیتلرینه گؤره بعضی خوصوصیتلر داشییار

دوز-گئنیش: آ، ائ

دوز –یومرو: او، اؤ

دار-دوز : ای، ای

دار-گئنیش: او، او

دوز سسلیلر : آ، ائ، ای، ای

یومرو سسلیلر: او، اؤ، او، او

دار سسلیلر : ای، ای، او، او

گئنیش سسلیلر : آ، ائ، او، اؤ

تورکجه ده بیر سؤزون ایلک هئجاسینداکی سایت:

دوز ایسه، سونرا گلن هئجالارین و علاوه اولونان علاوه ائدرین ده دوز اولار.

یومرو ایسه، سونرا گلن هئجالارین و علاوه اولونان علاوه ائدرین ده سسلیلری یا دوز - گئنیش و یا دار - یومرو اولار.

سؤزون ایلک هئجاسیندا " آ " وارسا، داها سونراکی هئجالاردا دا " آ " و یا " ای " اول/تاپیلار: قادین، قالین، آدام، آمان...

" ائ " دئییل سونرا " ائ " و یا " ای " گلیر: الک، برابر، اریک، اسن...

" ای " دئییل سونرا " آ " و یا " ای " گلیر: قیریق، چیکیک، کیمیز، قیسا، قینا...

" ای " دئییل سونرا " ائ " و یا " ای " گلیر: چییلک، تیر، چیچک، بینیش...

" او " دئییل سونرا " آ " و یا " او " گلیر: وئدره، قورو، چوبوق...

" اؤ " دئییل سونرا " ائ " و یا " او " گلیر: اؤلوم، هؤرگو، چوبوق

" او " دئییل سونرا " آ " و یا " او " گلیر: قویو، قوزو، قورشاق، قولاق...

" او " دئییل سونرا " ائ " و یا " او " گلیر: اوزوم، کدرلی، پاییزدا، اوزمک...




تازمین

ادبیات

تازمین (تضمین، کومپئنساسييا): بير شاعيرين، بير ميصراع و يا بير بئيتين بير باشقا شاعير طرفيندن ايستيفاده ائديلمه سي. ديوان ادبياتي نظم نؤوعودور. تازمین ائديلن ميصراع و يا بئيتين صاحيبي نين ذيکري شرطدير.

تظمین ائدن شاعير، شعري هر هانسي بير نظم شکلينه تاماملايار و آلدیغی صاحيبيني ايفاده ائدر.

نومونه: رئجاي زاده اکرمين شعريني تنزيم:


سانارام آديني قوشلار هئجالار

سني سؤيله ير منه داغلار دره لر

سو چاغيلدار قوزولار چؤلده مله يهر

سني سؤيله ير منه داغلار دره لر


هميشه سني عشقین اسرکن سئردئ

حسن او آنين گؤرونر هر يئرده

گزديگيم دويغولو واديلرده

سني سؤيله ير منه داغلار دره لر

 




سؤزلوک

بير ديلين و يا ديللرين سؤز خزبنه‌سيني، (سؤزوارليغيني)، سؤيله‌ييش و يازيليش شکيل‌لرييله وئرن، سؤزون کؤکونو اساس گؤتوره‌رک، بونلارين باشقا عونصورلرله قوردوقلاري سؤزلري و آنلاملاريني، دييشيک ايستيفاده‌لريني گؤسترن اثر.

سؤزلوک‌لر تک ديللي و يا چوخ ديللي اولا بيلر. مادده باشلاريني آ – ب - ج سيراسي ايزله ير.

عومومي و يا اؤزل ساحه‌لرله علاقه‌دار سؤزلوک‌لر حاضيرلانا بيلر.

عرب حرفلي اسکی سؤزلوکلرده مادده باشي عربجه سؤزون اوچ حرفلي کؤکونون سون حرفي اساس آليناراق سيرالاناردي.

14 و 15 ینجی یوزایللر آراسيندا ياشاميش اولان القاموس المحاط (اوکیانوس سؤزلوغو) آدلي اثري تورکجه‌يه چئويرن ترجومه‌چي عاصیم بو سيستئمي ايستيفاده ائتدي.

ايلک سؤزلوک اولاراق ايسکندريه موزه‌ي کيتابخاناچيسي بيزانسلي آريستوپ هانئسين حاضيرلاديغي اثر قبول ائديلير.

ايسلام دونياسيندا ان اهميتلي سؤزلوک 9 نجی یوزایلده ياشايان فاراب‌لي ايسماييل جؤوهري‌نين صحاح اللغة آدلي عربجه اثري.

وانکولو سؤزلوکي دئيه بيلينن متفرقه‌نين باسديغي ايلک کيتاب دا بير صيحاح ترجومه‌سي‌دير.

تورک مدنيتينده ايلک سؤزلوک ايسه کاشغارلي ماحمود (محمود کاشغری)ون تورکجه دن عربجه‌يه ديوان لوغات التورک (دیوان لغات الترک) دور.




سؤز

دیل سؤزلردن دوزلیر ، بیر دیلین ایچلی – آچمالی ان کیچیک بؤلومونه سؤز دئیلیر.

قایناق: سؤزلوک، داشقین، تبریز، یاران یائیملاماسی، 1374

تورکجه سؤزلری معنالارینا، ستروکتورلارینا و جومله ده گؤتوردوکلری وظیفه لره گؤره تسنیف ائده بیلریک. بو تسنیف ائتمه آشاغیداکی شکلی مئیدانا گتیرر.

1)انلاملاری باخیمیندان

ضید معنالی سؤزلر

سینونیم سؤزلر

اومونیم سؤزلر

ضید معنالی سؤزلر

مجاز معنالی سؤزلر


2)یاپیلاری باخیمیندان


ساده سؤزلر

تؤره میش سؤزلر [چه کی لیش و ایستحصال علاوه لری]

بیرلشمیش سؤزلر


3)گؤرئولئری باخیمیندان


آد اولان سؤزلر

صیفت اولان سؤزلر

عوضلیک اولان سؤزلر

ظرف اولان سؤزلر

ادات اولان سؤزلر

باغلاییجی اولان سؤزلر

نیدا اولان سؤزلر

حرکت اولان سؤزلر

فییلیمسیلئر



معنالارینا گؤره سؤزلر

1. ضید معنالی سؤزلر: معنا جهتدن بیر-بیری نین علئیه داری اولان سؤزلره ضید (لئیهدار) معنالی سؤزلر دئییلیر. چوخ - آز، عاغیللی - عاغیلسیز، چتین - آسان، آرخا - اؤن، ساغ - سول...

2. اومونیم سؤزلر: یازیلیشلاری و اوخونوشلاری عئینی، معنالاری فرقلی اولان سؤزلره اومونیم (سئستئش) سؤزلر دئییلیر.


گول، چوخ سئودیگیم بیر چیچکدیر.

گول، سینیفیمیزین ان چالیشقان شاگیردیدیر.

ایضاح ائدیلن لطیفه یه هر کس گولیدی.


3. سینونیم سؤزلر: یازیلیش و اوخونوشلاری آیری، معنالاری عئینی اولان سؤزلره سینونیم (سینونیم) سؤزلر دئییلیر. نملی - روتوبتلی، سوروش - گوج، مکتب - مکتب، موعلیم - موعلیم


4. تئرمین اولان سؤزلر: ائلم، صنعت، پئشه و تئخنیکی مؤوزوعلاردا بعضی آنلاییشلاری قارشیلایان سؤزلره تئرمین دئییلیر.


جوغرافییا تئرمینی

هوقوق تئرمینی

هندسه تئرمینی

رییازیات تئرمینی

ادبیات تئرمینی

موسیقی تئرمینی

آدا، داغ، دوزنلیک، دنیز، گؤل، چای...

کونستیتوسییا، قانون، ایدیعا، شیکایتچی، محکمه...

بوجاق، کنار، کؤشئگئن، کوادرات/کادر...

توپلاما، چیخارما، منفی، موثبت، قالان، تنلیک...

رامان، پیئس، ناغیل، هئکایه، دئنئم، مقاله...

نوتا، سولفئژ، تورکو، ماهنی...

5. مجاز معنالی سؤزلر: سؤزلرین جومله ایچینده، لوغت معنالاریندان باشقا معنالاردا ایستیفاده ائدیلمه سینه مئجازانلامی دئییلیر.

کئچی آغاجلارین باش دوشمنیدیر

کئچی کیمی بیرین

آسلان، مئشه لرین کرالیدیر.

احمد الینی گؤستریب: " آسلانا باخ آسلانا. " دئدی.

6. دئییملر، اؤزدئییشلئر و آتالار سؤزلری

1. دئییملر : بیر معناس(ن)ی قارشیلاماق مقصدییله، بیردن چوخ سؤزون گئرچک معناس(ن)ی خاریجینده ایستیفاده ائدیله رک مئیدانا گتیردیکلری قلیبلشمیش سؤزبیرلیغینئ دئییم دئییلیر. باشی قیزماق، گؤزونو بوداقدان اسیرگمه مک...

2. اؤزدئییشلئر: کیم طرفیندن دئییلدیگی موعین اولان، قیسا و کؤکلو سؤزلره اؤزدئییش (ئپیقرام) دئییلیر.

من ایدمانچی نین عاغیللی، چئویک، عئینی زاماندا اخلاقلیسینی سئورم (اتاتورک)

منه یولداشینی سؤیله سنه کیم اولدوغونو سؤیلگیم. (جئروانتئس)

3. آتالار سؤزلری: سؤیلیه نی موعین اولمایان، جمعیتیمیزه دوشموش، قیسا، کؤکلو و قلیبلشمیش سؤزلره آتالار سؤزو دئییلیر.

آخاجاق قان باشدا دایانماز.

بوش چووال آیاقدا دایانماز

بیلمه مک آییب دئییل، سوروشماماق (ؤیرنمه مک) آییبدیر.

ستروکتورلاری باخیمیندان سؤزلر

1. ساده سؤزلر: سؤز کؤکو علاوه آلسا بئله معنا طرفیندن بیر دییشیکلییه اوغرامامیشسا، بو تیپ سؤزلره ساده سؤزلر دئییلیر. عومومیتله کؤک حالینداکی (بزن گؤود) سؤزلردیر.

یوردوموزون دنیزلری بالیق جهتدن چوخ زنگین ساییلماز. (بورادا " دنیز " سؤزو -لئری اکینی آل/گؤتورمه سینه باخمایاراق معناس(ن)ی دییشمه میشدیر. بونا گؤره " دنیز " آدی ساده بیر سؤزدور.

2. تؤره میش سؤزلر: کؤک و یا گؤوده حالینداکی سؤزلره ایستحصال علاوه لری علاوه اولوناراق مئیدان گلن یئنی سؤزلره تؤرمیش سؤز دئییلیر.

سؤزلر، سونلارینا بعضی علاوه لر آلارک دییشیک فورمالاردا جومله ده ایستیفاده ائدیلرلر.

تورکجه ده علاوه لر ایکییه آیریلار:

1. ایستحصال علاوه لری: سؤزلرین سونلارینا علاوه اولوناراق یئنی معنادا سؤزلر تؤره دن علاوه ائدره ایستحصال علاوه لری دئییلیر.

دیلیمیزده موختلیف ایستحصال علاوه لری واردیر: -لیک، -لی، -جی، -جیک، -سیز، - شر، -جیک، -ایم، -ما، -ایش، -سی، -گئن، -تی، -گیچ، -گین... بو علاوه لر سس اویغونلاشماسینا گؤره سؤزلره علاوه اولونارلار.

معمار - میمار_لیک، گؤز - گؤز_لوک، دیوار - دووار_جی

2. چکیلیش علاوه لری: علاوه اولوندوقلاری سؤزلری چکیلیشلی حالا گتیرن، ینی یئنی معنادا سؤز تؤرتمه یهن علاوه ائدره چکیلیش علاوه لری دئییلیر. چکیلیش علاوه لری سؤزلردن یئنی سؤز تؤرتمزلر.

درس + لئر + ای + میز + ده __ درسلریمیزده .................. قالدیر + دی __ قالدیردی

3. بیرلشمیش سؤزلر: دیلیمیزده ایکی و یا داها چوخ سؤز بیرلشه رک باشقا معنادا یئنی بیر سؤز مئیدانا گتیررلر. بئله سؤزلره بیرلشمیش سؤز دئییلیر.

بئشیکتاش، چاناققالا، دوقوشو...

دیگر سؤز نؤوعلری

اداتلار: اؤز باشلارینا معناس(ن)ی اولمایان، آنجاق جومله ده بیرلیکده ایستیفاده ائدیلدیگی سؤزلر آراسیندا ماراق/لاقه قوران سؤزلره ادات دئییلیر.

ایچریده اولان بیر نئچه کول چیرپی ایله آتش یاندیردیق.

آسلان کیمی جاوان دئیه سنی تانیتدی.

احمده گؤره سن داها چلیشکانسین.

یاشاماق اوچون چالیشماق لازیم.

دیلیمیزده ایستیفاده ائدیلن اداتلارین بؤیوک حیصه س(ن)ی تاماملیق اولاراق ایستیفاده ائدیلدیگینده ظرف بوتونله چی کیمی وظیفه یئرینه یئتیررلر. اونودولماماسی لازیم اولان بودور: ادات اولان سؤزلر یالنیز سؤزلر آراسیندا ماراق/لاقه قورارلار.

باشقا ادات اولان سؤزلر: قدر، دئغی، اوزره، قارشی، بری، یانا، بئله، کنار، ایکن، اؤتری...


باغلاییجیلار: جومله لر آراسیندا ماراق/لاقه قوران، بیر-بیرینه باغلایان سؤزلردیر. تک باشلارینا معناسیزدیرلار. آنجاق جومله ایچینده معنا تاپارلار.

کی، یا دا، آما، لاکین، و یا، و یاخود، لاکین، مگر، چونکی، مادام، ایله...


آجلیق و یورغونلوقدان گؤزلری باغلاندی.

هم گل دئییرسن، هم ده منی گؤزلمیرسن...


نیدالار: سئوینمه، قیزما، قورخو، آغریما، چاشما کیمی قفلتن مئیدانا چیخان دویغولاری، بعضی سسلری ایفاده ائتمه یه یارایان سؤزلردیر.

اونلئمئلر، نیدا جوملجیکلرینده ایستیفاده ائدیلر و بو نؤو جومله لرین سونونا نیدا ایشارئدی قون/قویولار.


موکممل! مؤعجیزه ! شاهانه!

یاشا، وار اول!

افسوس، یانیریق!

وور قارداشیم وور، هایین دوشمن یوردوموسو گؤتورمه یه!




اوخشاما

اوخشامالار اؤلوم و تراژدی ایله باغلی یانیقلی ، نیسگیللی شعرلردیر . بونلار عوموما یاس مراسیمینده اوخونار . بیر پارا آغیلار فورم باخیمیندان بایاتی كیمیدیر و اونو بایاتیدان آییران جهت ایسه اونون غملی، كدرلی مضمونودور.

آغیلارین بیر سیراسی ایسه نثز پارچالاریدیر مثلا وفات ائدن دؤیوشكن گنج اوغلان اولورسا آغینین باشلانقیجیندا بئله سؤزلر اوخویارلار:

وئردین ، دوشمنینه دیرسك گؤستردین ، قنیمینینه قان اوتدوردون، …. آلتی نین بئدوو

آتینا ، چیینی نین سوزن توفنگینه، تركی نین خورجونونا، آغزینین كسرلی سؤزونه آنان

قوربان یا خود تزه گلینه بوخچادا قالان پالتارلاریوا آنان قوربان

دده قورقود كیتابیندا دا آغیلارا راست گلمك اولور،

وای آل دوواغیم ییه سی

وای آلنیم باشیم اومودو

وای شاه أیگیدیم

دویونجا اوزونه باخمادیغیم خانیم أیگیت

هارا گئتدین،منی یالقیز قویوب؛ جانیم أیگیت .

گؤز آچیبان گؤردوگوم،

كؤنول وئریب، سئودیگیم

بیر یاسدیقدا باش قویدوغوم

یولوندا اؤلدوگوم،قوربان اولدوغوم

وای قازان خانین ایناغی،

وای قالین اوغوزون ایمرنجیسی بئیرك.

باشقا اؤرنكلر

آغاجدا خزل آغلار،دیبینده گوًزل آغلار.بئله اوغلو اؤلن آنا،سرگردان گزر آغلار

كوچه ده خونچا گئدر،ایچینده نیمچه گئدر.عالمین گولو گئتسه،بیزیمكی قونچا گئدر.

آغلایان باشدان آغلار ،كیپریكدن ،قاشدان آغلار،قارداشی اؤلن باجی،دوروب،اوباشدان آغلار.

هر یئرده دومان گوًرسم،غوصه یه یانان گوًرسم،اورك یانار،آلیشار،اوجا بوی جاوان گوًرسم.

قیزیل گول كولدا قالدی،درمه دیم كولدا قالدی.دوشمن ائوین ییخیلسین،گوًزلریم یولدا قالدی.

گوًرونن داغلار ایمیش،اوستونده باغلار ایمیش.آنا بالادان آیری،نه یامان آغلار ایمیش.

گوًزوم قالدی یولوندا،قان دوردو ساغ –سولوندا.بالا آنان اؤله یدی،یارا واردیر قولوندا.

آهولار تك ملرم،اوزه قان یاش الرم.قانا باتمیش بلگین،گاه آچیب،گاه بلرم.

هیجرینده آغلارام من،عالمی داغلارام من.اوتاغیوین قاپیسین،هی آچیب،باغلارام من.

بولبول گولشنه گلدی،نه گلدی ،منه گلدی.منی گوًرنلر دئییر:اوغولسوز ننه گلدی.

داغلار داغیمدیر منیم،غم اویناغیمدیر منیم.دیندیرمه قان آغلارام،یامان چاغیمدیر منیم.

كؤینگیوی یومارام،ایسلاتمارام،یومارام.بوش یئریوی گؤرنده،گؤزلریمی یومارام.

عزیزیم اولو داغلار،چشمه لی ،سولو داغلار.بوردا بیر ایگید اؤلوب،گوًی كیشنر بولود آغلار.

میاندابدا ثبت اولان آغیلار

من اؤلدوم آغلاماقدان،

باغا سو باغلاماقدان.

باغدا یارپاق قالمادی

یاراما باغلاماقدان

اوتای بوتایا باخار ،

آراسیندان چای آخار.

چیخسین منیم گؤزلریم

سنسیز دونیایا باخار

آناسی یانار آغلار،

حریفی قانار آغلار.

آنا دئییر گؤورچین

تابوتا قونار آغلار .

 

قایناق:تورک خلق ادبیاتی - یازان: علیرضا صرّافی




مختصری بردست آوردهای آذربایجان

مختصری بردست آوردهای آذربایجان

 
 

آیا می دانید که آذربایجان زادگاه اولین چاپخانه، ترجمه اولین کتب خارجی، نخستین رمان، ادبیات کودک، نخستین کتابخانه عمومی، اولین شعر نو، اولین سینما، اولین نمایشنامه و تئاتر، اولین عکاسی، نخستین دانشگاه پزشکی، اولین دانشکده پرستاری و مامایی، نخستین کارخانه ها، نخستین انجمن زنان و اولین حق رأی به زنان، نخستین شهرداری، آموزش و پرورش نوین، نخستین مدرسه کرو لال ها، اولین مدرسه نابینایان، نخستین کودکستان و ... در ایران بوده است؟ شاید انتخاب تبریز به عنوان یک ولیعهدنشین در زمان قاجاریه نیز به خاطر همین پتانسیل استثنایی ملت آذربایجان بود .

مؤسس اولین مدرسه به سبک نوین در ایران، میرزاحسن خان رشدیه بود که در همین راستا کتابی به اسم "وطن دیلی" نوشت که در سال 1312 قمری در تبریز چاپ شده است.

سرزمین آذربایجان، دانشمندانی چون پروفسور لطفی زاده واضع تئوری فازی، پروفسور حسین جوان از مخترعین لیزر، پروفسور جواد هیئت و پروفسور یحیی عدل از پیشگامان جراحی مدرن در ایران، پروفسور هشترودی را به جامعه علم و دانش معرفی کرده است. از مورخین و ادبیات شناسان معاصر ملی ترک نظیر پروفسور جواد هیئت، پروفسور ذهتابی، رحیم رئیس نیا، صمد سرداری نیا و ... نیز نام بردن لازم است.

آذربایجان مهد انقلاب مشروطه نیز بوده است که در زمان خود حرکتی بسیار مترقی محسوب می شد. حرکات آزادی خواهانه ای دیگر چون قیام شیخ محمد خیابانی، حکومت 21 آذر 1324 نیز از سرزمین آذربایجان برخواسته است. آذربایجانی ها در انقلاب اسلامی نیز بین ملت های ایران پیشرو بودند. آذربایجانی ها در اکثر جنگ های بین ایران و كشورهای دیگر چون جنگ چالدران، جنگ های ایران و روسیه پرچم دار جبهه بودند. در جنگ ایران و عراق نیز همت لشکریان آذربایجانی و دفاع از مرزهای کشورمثال زدنی است.

آذربایجانی ها علاوه بر پرچمداری حرکات و نهضت های روشنفکری و آزادی خواهی در ایران و دلاوری و فداکاری در جبهه های جنگ، در صحنه های ورزشی نیز همیشه برای کشورمان افتخارآفرینی کرده اند.


 



تعدادهجاهادرهریک ازاقسام شعر

تعدادهجاهادرهریک ازاقسام شعر

بایاتی ۷هجا
گرایلی ۸هجا
قوشما ۱۱هجا



صفحه قبل 1 صفحه بعد

تبلیغات

مجله اینترنتی آذربایجان

ساير اخبار

با عاشورائیان

وهب مسیحی

امکانات